محمدرضا مدحی در زمان آقای خاتمی به دلیل ربودن، ايذاء و اذيت دختران جوان توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده بود!
ناگفته های پرونده باند عشرت شایق نماينده مجلس هفتم در گفتگو با خانم ر.م، امروز
بازپرس شريفي بعدازظهر روز گذشته (شنبه) در يك نشست خبري وضعيت پرونده متهمان مربوط به يك باند جاعل را تشريح كرد كه با سوءاستفاده از موقعيت يك نمايند مجلس خبرگان رهبري و اخذ احكامي از اين نماينده، اقدام به جعل عنوان، كلاهبرداري، بازداشت غيرقانوني و سوء استفاده كردهاند.به گفته شريفي، متهم اول پرونده كه فردي به نام "محمدرضا مدحي تازه كند" معروف به "حسيني" مسئول دفتر آيت الله اروميان نماينده مردم تبريز در مجلس خبرگان رهبري ميباشد به همراه 9 تن ديگر توسط وزارت اطلاعات دستگير شدند كه البته همگي با پرداخت قرار وثيقه آزاد ميباشند.
در اين نشست خبري كه در محل مجتمع قضايي ويژه امور اقتصادي برگزار شد، دو تن از شاكيان خصوصي اين پرونده نيز حضور داشتند.
خانم "ر. م" دختري حدوداً 25- 26 ساله يكي از شاكيان بود كه در خصوص بازداشت غيرقانوني، تهديد به ازدواج اجباري و نگهدارياش در محل غيرقانوني و ايذاء و اذيت و توهين و بازجويي غيرقانوني، اعلام شكايت كرده است.
وي با توجه به اينكه از پرستاران بيمارستان مهر ميباشد، مديريت اين بيمارستان نيز در اين ارتباط شكايتي را تسليم دادسرا نموده است.
بازپرس شريفي درباره اين شكايت گفته بود كه آقاي حسيني با وجود كه چهار همسر داشته است، با فريب و تهديد از اين خانم درخواست ازدواج نمود.
پس از خاتمه مصاحبه بازپرس پرونده، خبرنگاران حاضر گفت و گوي كوتاهي را با خانم "ر. م" ترتيب داده اند كه در پي ميآيد:
به گفته وي ماجرا از آنجا آغاز شد كه آقاي حسيني به دليل كسالتي، در بيمارستان مهر بستري ميشود.
خانم "ر. م" درباره مسايل حاشيه اي حضور وي در بيمارستان گفت: به هنگام بستري وي، حدود 15 نفر دايم به اتاقش رفت و آمد مي كردند و معمولاً اتاقش مملو از افراد مختلف بود.
آقاي حسيني معمولاً افرادي را كه براي اولين بار براي عيادتش ميآمدند به پرستاران معرفي ميكرد.
وي همچنين هر پرستاري را كه وارد اتاقش براي انجام كار مداوا ميشد به اصرار احكام خود را نشان ميداد. محتواي اين احكام به گونه اي بود كه براي همگان غيرعادي به نظر مي رسيد.
همكاران من از ترس، حاضر نبودند به اتاقش بروند و بيشتر اوقات من كه از نظر سني از همكاران شيفتم بزرگتر بودم كارهايش را انجام ميدادم.
بعد از مدتي آقاي حسيني يك پيشنهاد كاري به من داد و گفت كه ما در حال تشكيل يك تيم پزشكي هستيم (البته يك پزشك دايم با وي بود). اين تيم وظيفهاش حفاظت از جان من و يكي دو نفر ديگر است. اعضاي اين تيم با ما به مسافرت خارجي ميروند و امكانات خوبي در اختيارشان قرار خواهد گرفت.
من در واكنش گفتم كه بايد فكر كنم ولي پس از مدتي احساس كردم كه اين پيشنهاد خيلي مشكوك است چرا كه براي حفاظت جان يك نفر كه مسئولي هم به نظر نميرسد يك تيم پزشكي لازم نيست. بعد از اين پاسخ اصرار و تهديد از جانب همراهانش مطرح شد.
سئوال ديگري درباره نحوه بازداشت وي مطرح شد، و وي پاسخ داد: من در ساعت هفت شب بابت شيفت كاري خود به بيمارستان مراجعه كردم كه ديدم از اتاق سوپر وايزر به من زنگ زدند.
به پايين كه رفتم ديدم يك آقايي كه قبلاً در جريان ملاقات با آقاي حسيني در زمان بسترياش در بيمارستان حضور مييافت به همراه دو مرد و يك زن در اتاق ايستاده و حكم جلب دادستاني را به من نشان دادند. البته حكم با نام من بود ولي بالاي سربرگ را لوله كرده بودند.
من هم به سوپر وايزر گفتم كه من هيچ مشكلي ندارم و به من اعتماد كرده و از من حمايت كنيد و اجازه ندهيد مرا از اين جا ببرند.
سوپروايزر در پاسخ به سخن من گفت كه هيچ كاري نميتوانم بكنم چرا كه در اتاق را بسته اند و من نميتوانم با كسي تماس بگيرم.
در پي مقاومتي كه كردم ديدم، ميخواهند مرا دست بند بزنند ولي من براي حفظ آبرويم در محيط بيمارستان، اعلام آمادگي كردم كه با شما خواهم آمد.
هنگامي كه از اتاق بيرون آمديم به من گفتند كه برنامه ما با دستور آقاي حسيني انجام ميشود و شما ميبايست از طريق وي اقدام كنيد.
در داخل ماشين، پس از بستن چشمان من چيزي شبيه گوني نيز بر سر من انداختند ولي ديدند كه دارم خفه ميشوم، گوني را بالاتر كشيدند.
مرا به يك ساختماني كه احساس ميشد نزديك بيمارستان واقع است، هدايت كردند و در اتاقي روي صندلي نشاندند به نحوي كه پايم به ديوار برخورد ميكرد.
مرد چاقي كه به عنوان بازجو عمل ميكرد با برداشتن گوني از سرم و باز كردن چشم بندم با لحني خيلي وحشتناك گفت كه اگر برگردي و پشت سرت را نگاه كني، محكم به صورتت خواهم زد كه دندانهايت بشكند.
وي سئوالاتي را به صورت كتبي مطرح مي كرد كه من ميبايست جواب آن را مينوشتم. در حين بازپرسي يك دفعه در كنار گوش من داد ميزد و بارها يك دستگاهي را كه جرقه ميزد به طرف صورتم ميزد و ميگفت ميداني اين چيست؟
يكي دو بار هم صندليام را نا به هنگام جا به جا كرد كه نزديك بود بيافتم و بارها به من توهين كرد.
سئوالاتش از اين زاويه بود كه بدانند من با چه كسي ارتباط داشته و مسايلي را به من مرتبط بكنند.
در عين حال محور اصلي سئوالات در اين خصوص بود كه چرا پس از اينكه از مكالمات موبايلم بدون اجازهام پرينت برداشته شد، به مخابرات و سپس به اطلاعات مراجعه كردم.
توضيح دادم كه من فقط به مخابرات مراجعه كردم و بقيه مسايل را اصلاً در جريان نبودم اما آنها سئوال ميكردند كه چرا مثلاً به كلانتري و يا دادگاه مراجعه نكرده ام.
به من گفتند تو از يك جرياني تغذيه ميشود و كسي به تو اين مسير را گفته كه به اين شكل عمل كنيد. من گفتم چون مشكلم در ارتباط با تلفنم بود تصور مي كردم كه بايد به مخابرات مراجعه كنم.
وي سپس در خصوص نحوه آزاد شدنش گفت: با توجه به اينكه سوپروايزر بيمارستان در جريان بود كه اين اقدام از سوي گروه آقاي حسيني صورت گرفت مسئولان بيمارستان را در جريان گذاشت و آنان با آقاي حسيني تماس گرفتند كه وي اعلام كرد، مشكلي نيست و نيم ساعت ديگر وي به محل كار برميگردد.
سرانجام آنان مرا در ساعت 12 شب آزاد كردند.
وي همچنين درباره بروز مشكل در همين ارتباط براي ساير همكارانش گفت: تعدادي از آنها هم تقريباً با اين مشكل دست به گريبان بودند ولي چون خودشان نمي خواهند من درباره آنها صحبت نميكنم.
از جمله موارد قابل ذكر اينكه آقاي حسيني با زور پرستاران را به اتاق برده و از آنها شماره تلفن همراه درخواست ميكرد و يا از پرستاران ميخواست تا برايش عطر بخرند.
وي درباره ارتباط خانم "عشرت شايق" نماينده مردم تبريز در مجلس شوراي اسلامي با آقاي حسيني گفت: وي از ساعت هفت شب تا 2 بامداد به اتاقي كه آقاي حسيني بستري بود، رفت و آمد داشت.
من اسم او را نميدانستم ولي ميدانستم وي نماينده مجلس بوده و با اين افراد در ارتباط ميباشند اما در زمان بازجويي يكي از متهمان اسم وي را به زبان آورد.
وي افزود: ارتباط آنها عجيب و غريب بود، حتي يك بگو مگو بين خانم شايق و آقاي حسيني در بيمارستان صورت گرفت كه بخش (بيمارستان) را به هم ريخت
Geen opmerkingen:
Een reactie posten