افتضاح دادگاه ١١سپتامبر، استفاده از اسناد جعلی توسط کنت تیمرمن و ذاکری “جاعل ماندگار”
در این مقاله تحقیقی، برخی از اسنادی که در دادگاه ١١ سپتامبر در پرونده
هاولیش (فیونا هاولیش که شوهرش در واقعه ١١ سپتامبر کشته شد) بر علیه بن لادن استفاده شد را بررسی می کنیم که در آن ایران متهم به حمایت از حملات ١١ سپتامبر شد.
هاولیش (فیونا هاولیش که شوهرش در واقعه ١١ سپتامبر کشته شد) بر علیه بن لادن استفاده شد را بررسی می کنیم که در آن ایران متهم به حمایت از حملات ١١ سپتامبر شد.
دادگاه هاوالیش پروندهای است که از سوی بنیاد هاوالیش (فرجامخواهی خانوادگان بازمانده از حادثه ۱۱سپتامبر) پس از هفت سال تحقیق و بررسیهای قضایی و بینالمللی روز ۱۷ دسامبر در دادگاه فدرال ایالاتمتحده آمریکا در نیویورک منتهی به صدور رأی شد، «جرج دانیل» قاضی این پرونده رایی صادر نمود که دولت ایران و به طور مشخص نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و وزارت اطلاعات با همکاری چند وزارتخانه دیگر من جمله امور خارجه، دفاع و بهداشت و درمان و فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین بانکهای تجارت و ملت در حادثه ۱۱ سپتامبر به عنوان حامی عملیات و پشتیبانی عناصر القاعده معرفی شدهاند.
ما نشان می دهیم که برخی از اسناد و شواهد استفاده شده در دادگاه که در کتاب تیمرمن هم به چاپ رسیده است، جعلی بوده و توسط ذاکری ساخته شده اند. یکی از این اسناد با عنوان “تفنگ در حال دود کردن” (مدرک بدون شک) در کتاب “شمارش معکوش تا بحران” تیمرمن، که در دادگاه هم استفاده شده، بی شک یک مدرک جعلی ساخته شده از مدرک جعلی دیگری است. بعلاوه، ما دیگر اسناد منتشر شده توسط این افراد را تجزیه و تحلیل کرده و ثابت می کنیم که موارد قابل توجهی از مدارک جعلی و دروغ هستند. دلیل اینکه این مدارک جعلی در دادگاه مورد شک قرار نگرفتند این بود که ترجمه انگلیسی مدارک در دادگاه بررسی شدند. در هر صورت، کارشناسانی که این اسناد را تأیید کرده اند، بایستی به خاطر سهل انگاری و یا همکاری در جعل پاسخگو باشند. سازمان سی آی ای هیچ گاه افرادی چون ذاکری و تیمرمن را جدی نگرفت و ذاکری را “جاعل به یاد ماندنی” نامید، به تیمرمن گفت از این داستان ساختگی دوری کند. اما تیمرمن نه تنها از ذاکری دوری نکرد بلکه تا بحال سعی کرده است که از بدنامی او جلوگیری کرده و ایشان را ترفیع کند و تا به امروز رابطه بهتری با ایشان داشته است. تیمرمن در سال ٢٠٠۵ کتابی با عنوان “شمارش معکوس تا بحران” نوشت که منبع اصلی آن کتاب کسی نبود بجز ذاکری و زمانی یکی از پرفروش ترین کتاب ها بوده است. فراهم کردن اسناد جعلی برای یک دادگاه فدرال، بایستی توسط نهادهای حقوقی به خصوص دادگاه فدرال ایالات متحده، مورد تحقیق و پیگرد قرار بگیرد. ما بر این باوریم که کلیه اسناد ارائه شده در دادگاه بایستی یک بار دیگر توسط یک نهاد مستقل مورد بررسی قرار بگیرند. این گزارش به دفتر قاضی جرج ب دانیل و دیگر نهادهای حقوقی در ایالات متحده در تاریخ نوزدهم آگوست ٢٠١٣ ارسال شده است.
شکست اطلاعاتی
شکست اطلاعاتی آمریکا در مورد حملات ١١ سپتامبر موجب شد تا برخی از فرصت طلبان فردی و سیاسی و رسانه ایی از این آب گل آلود ماهی گرفته و به نفع خود سوء استفاده کرده و با سرزنش سیا در جهت ایجاد دوگانگی در جامعه آمریکا و بهره برداری از شرایط ایجاد شده اقدام کنند. یکی از نمونههای در دسترس که چگونه افرادی سودجو و یا مأمور از سوی دولتهای متخاصم با واردکردن اطلاعات غلط سعی در گمراه کردن دولتها و نهادهای اطلاعاتی غرب داشتهاند دادگاهی است که درباره ۱۱ سپتامبر در هامبورگ آلمان تشکیل شده است، در آن دادگاه حمیدرضا ذاکری با ارائه اسنادی به عنوان شاهد حضور پیدا کرد، گرچه اظهارات و شهادتها و اسناد ارائهشده توسط ذاکری از سوی «قاضی روله » دروغ و جعلی شناخته شد و آنها را غیرقابلقبول ارزیابی و ذاکری را دروغگو خطاب کرد؛ همچنین منفعت مالی دلیل دیگری بر بدور انداختن اظهارات ذاکری بوده است. اما همین اظهارات دروغ بعدها مورد استناد کنت تیمرمن در کتابش قرار گرفت و به اذهان عمومی آمریکا تحویل داده شد.
گزارش دیگری مرتبط با گزارش کمیسیون ١١ سپتامبر است که هیچکدام از سه شاهد تیمرمن به علت تناقضات و عدم باورپذیری ادعاهایشان، حتی مورد مصاحبه هم قرار نگرفتند. با این حال در ١۵ دسامبر ٢٠٠١ قاضی جرج ب دانیل، حکمی مبنی بر همکاری مستقیم ایران و حزب الله در کمک به القاعده در حملات ١١ سپتامبر و پرونده “هاولیش بر علیه بن لادن” صادر کرد و ایران را از لحاظ قانونی مسوول خسارت و صدمات وارد بر صدها خانواده از قربانیان این حملات ذکر کرد. این موضوع موفقیت بزرگی برای تیمرمن و اعضای گروهش بود و آنها این موفقیت را جشن گرفتند. هم اکنون ما بر این واقفیم که حکم صادره بر اساس مدارک جعلی و بر اساس شواهد افرادی که ادعای آنها و صلاحیتشان مورد سوال است، صادر شده استپیش زمینه
حملات ١١ سپتامبر منجر به تاسیس “کمیسیون ١١ سپتامبر” در ٢٧ نوامبر ٢٠٠٢ (۴۴٢ روز بعد از حمله) شد و گزارش نهایی این کمیسیون به نام “گزارش کمیسیون ١١ سپتامبر” در تاریخ ٢٢ جولای ٢٠٠۴ در ۵۶٧ صفحه تهیه شد. در این گزارش به صراحت اعلام شد که ایران از حملات ١١ سپتامبر اطلاعی نداشته است. در صفحه ٢۴١ این گزارش به صراحت قید شده است که هیچ شواهدی مبنی بر اطلاع ایران یا حزب الله از طرح و نقشه ای که منجر به حملات ١١ سپتامبر شد، وجود ندارد. اعضای القاعده در طول سفرشان به ایران به احتمال زیاد از جزئیات عملیات اطلاع دقیق نداشتند. در ٢٣ ماه دسامبر ٢٠١١، دادگاه فدرال منهتن نیویورک شواهد جدیدی از حمایت ایران از القاعده در حملات ١١ سپتامبر ارائه داد. قاضی جرج ب دانیل، حکمی مبنی بر همکاری مستقیم ایران و حزب الله در کمک به القاعده در حملات ١١ سپتامبر صادر کرد و آنها را از لحاظ قانونی مسوول خسارت و صدمات وارد بر صدها خانواده شاکی از قربانیان این حملات ذکر کرد. یکی از کارشناسان و اهل نظر در این دادگاه کنت تیمرمن و منبع اصلیش حمید رضا ذاکری بودند. ذاکری مدارکی تهیه کرده بود که نشان می داد ایران قبل و بعد از حملات ١١ سپتامبر به القاعده کمک کرده است.
کنت تیمرمن
آقای تیمرمن با نزدیک شدن به بنیاد هاوالیش حمیدرضا ذاکری را به عنوان یکی از مطلعین و منابع مورد وثوق حادثه ١١ سپتامبر معرفی میکند و اینگونه است که اظهارات و اسناد ساختهشده توسط ذاکری به میان اسناد و پروندههای بنیاد هاوالیش راه پیدا میکند.
اظهارات حمیدرضا ذاکری پیشتر نیز توسط کنت تیمرمن در کتابهایی که وی منتشر کرده استفاده شده بود، اظهارات و اسنادی که آلوده به جعل و فریب و دروغ بوده است، باور ما این است تیمرمن با اقدامی هوشمندانه ذاکری را به دادگاه و بنیاد هاوالیش معرفی نموده است و آن این بوده که به اعتبار کتاب خود بیفزاید و ذاکری نیز از این فرصت نهایت استفاده را برده است تا با واردکردن اظهارات و اسناد جعلی خود به مسیر دادگاه آنها را از مسیر اصلی خود منحرف نماید (امری که میتواند دستوری مستقیم از تهران به وی باشد) در این تحقیق ما دیگر اسناد منتشرشده توسط این افراد را تجزیه و تحلیل کرده و ثابت میکنیم که موارد قابلتوجهی از مدارک جعلی و دروغ هستند.
کنت تیمرمن در وبسایتش، خود را یک گزارشگر پژوهشی معرفی می کند. همچنین با اینکه تاکنون به ایران سفر نکرده و اطلاعی از زبان فارسی ندارد، برخی او را متخصص مسائل ایران در نظر گرفته اند. همچنین تیمرمن کتابی به نام “شمارش معکوس تا بحران” در سال ٢٠٠۵ نگاشته است که در آن ادعا شده سازمان سیا قبل از وقوع حملات از طریق حمید رضا ذاکری از این موضوع آگاه شده بود ولی به آن توجهی نکرد.
ما بر این باوریم که بخاطر اینکه تیمرمن را بهتر بشناسیم بهتر است که شناخت دقیقی از منبع اصلی ایشان و کسی که همواره در رابطه با واقعه ١١ سپتامبر اسمش با او گره خورده یعنی ذاکری آشنا شویم. تیمرمن در جلسات، مصاحبه ها، مقالات و پستهای زیادی از نام ذاکری استفاده کرده است. ذاکری مرد مرموز محاکمه هامبورگ، منبع اصلی کتاب تیمرمن به نام “شمارش معکوس تا بحران”، یکی از شاهدین پرونده ١١ سپتامبر هاولیشبر علیه بن لادن، و حتی یکی از شاهدین دادگاه کشته شدن رفیق حریری (نخست وزیر پیشین لبنان) می باشد. تیمرمن در کتاب ۴٠٠ صفحه ای خود، “شمارش معکوس تا بحران”، ۶۵ مرتبه نام ذاکری را قید کرده و این تعداد، غیر از تعداد دفعاتی است که از ضمیر سوم شخص در ارجاع به نام او استفاده شده است. به سادگی میتوان بدون خرید کتاب و تنها از طریق جستجوی این مطلب در سایت آمازون به صحت این مطلب پی برد
حمیدرضا ذاکری (علیرضا سلیمانی پاک)
بر طبق کپی پاسپورت موقت آلمانی، نام حقیقی ذاکری، علیرضا سلیمانی پاک است. این همان اسمی واقعی ایشان در ایران هم میباشد که ١٢ سال بازجو بوده است. بر خلاف ماموران اطلاعاتی پیشین، ذاکری از نام جعلی بخاطر منافع مالی و اخاذی استفاده کرده که ارتباطی با مساله امنیت شخصی او ندارد و ما بعدا این مطلب را شرح خواهیم. علیرضا سلیمانی پاک با نام مستعار حمید رضا ذاکری ساکن آلمان است ولی زمانیکه به صفحه فیس بوک ایشان مراجعه می کنید، تظاهر به زندگی در واشنگتن و همکاری نزدیک با سازمانهای سی. آی. ای. و اف. بی. آی. و ماموران سابق امنیتی و کنت تیمرمن، کرده است (فقط مورد آخر درست است).
ذاکری متولد سال ١٩۶۴ میلادی (١٣۴٣ خورشیدی) اهل اصفهان و ساکن تهران بوده آخرین مدرک تحصیلی وی سیکل راهنمایی میباشد وی با آنکه در مقطع متوسطه در هنرستان فنی تهران تحصیل نموده است اما هرگز موفق به اخذ دیپلم نمیگردد، طبق اظهارات چند تن از وابستگان به نهادهای اطلاعاتی و نظامی ایران که مدتهاست از سیستم جمهوری اسلامی ایران بریدهاند و از آن جداشدهاند وی هیچ گاه عضو دفتر رهبری ایران و یا وزارت اطلاعات ایران نبوده است (اظهارات و جعلیات نامبرده برای دفتر رهبری و ساختار آن و همچنین وزارت اطلاعات ایران البته مهر تأییدی است بر این اظهارات).
ذاکری در سال ١٩٨۵ میلادی (١٣۶۴ خورشیدی) به کمیتههای انقلاب اسلامی می پیوندد، نهادی که برای استقرار نظم و امنیت در شهرها و مبارزه با ضد انقلاب تشکیل شده بود وی در منطقه غرب تهران «کمیته خیابان زنجان» به عنوان مأمور گشت تا سال ١٩٩٢ میلادی (١٣٧١ خورشیدی) فعالیت مینمود در آن سال کمیته انقلاب اسلامی منحل اعلام گردید و اعضای آن به سازمان جدید پلیس ایران «نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران» و یا سپاه
پاسداران منتقل گردیدند.
پاسداران منتقل گردیدند.
یکی از پیش شرطهای انتقال شدگان به نیروی انتظامی و سپاه پاسداران برای ادامه خدمت داشتن دیپلم متوسطه بوده است و از آنجا که وی فاقد چنین مدرکی بوده است تعدیل میگردد.
ذاکری پس از آن بر اساس آشنایی و سوابقی که در کمیته انقلاب اسلامی به دست آورده بود توسط دوستانش به «سازمان زندانها و اقدامات تأمینی کشور» معرفی میگرددپس از آن بود که وی از نیمههای سال ١٩٩٢ میلادی (١٣٧١ خورشیدی) به صورت قراردادی (پنج ساله و پیمانی) به استخدام سازمانها درآمده و در زندان اوین تهران به عنوان رابط قضایی مشغول فعالیت میگردد و وظیفه اعزام متهمان از زندان به دادگاه و بالعکس را بر عهده میگیرد تا اینکه در سال ١٩٩۶ میلادی (١٣٧۵ خورشیدی) ذاکری به اتهام سوءاستفاده از مقام و ارتشاء از سوی هیات بدوی رسیدگی به تخلفات اداری سازمان زندانها مجرم شناخته شده و از سازمان زندانها اخراج میگردد. (ذاکری از یکی از متهمانی که قرار بوده است به دادگاه برود مبلغ بیست میلیون تومان میگیرد و او را در بعد از وقت دادگاه به مکانهای درخواستی او میبرد، متهم فوقالذکر که از متهمان جرائم مالی بوده است در آن ساعات اقدام به نقل و انتقالهای مالی غیرقانونی و خلاف مینماید که پس از مدتی مشخص میشود در زمانی که برای اعزام به دادگاه از زندان خارجشده بوده اقدام به این امر نموده و مأمور مشایعت کنندهاش وی بوده است پرونده تشکیل و به هیات تخلفات اداری سازمان زندانها ارسال میگردد و علیرضا سلیمانی پاک را اخراج نموده، وی حتی به دلیل واضح بودن جرم و اتهام به رأی صادره اعتراض نمینماید و همین امر باعث قطعی شدن حکم و مانع از ارسال پرونده ازهیات بدوی رسیدگی به تخلفات اداری به دادگاه کارکنان دولت میشود و نامبرده محکوم به اخراج و بازپرداخت مبلغ رشوه گرفتهشده به صورت اقساط میگردد)
همین اخراج عاملی میگردد که نامبرده کینهای از جمهوری اسلامی به دل گیرد تعدادی از افرادی که سلیمانی پاک و یا همان ذاکری را از نزدیک در ایران میشناختند به ما اطلاع دادهاند که وی پس از اخراجش از سازمان زندانها مدتی در خیابان ١٧ شهریور تهران در مغازهای به نام «کرخه نور» مشغول فروش موتورسیکلت و تجهیزات آن بوده است و دیگر از وی اطلاعاتی ندارند تا اینکه مدتی پس از ریاست جمهوری خاتمی در سال ١٩٩٧ میلادی خبر خروج وی از کشور توسط تلویزیونهای اپوزیسیون ایران در کالیفرنیا منتشر شد.
اولین بار علیرضا نوری زاده روزنامهنگار مقیم لندن و فعال در رسانههای مخالف جمهوری اسلامی این خبر را منتشر نمود و اعلام کرد که: «یک مقام ارشد امنیتی سابق از کشور خارجشده است!»
ذاکری چند ماهی مورد استقبال نوری زاده و تلویزیونهای فارسیزبان بود و با آمدن به روی خط تلفن اخبار و داستانهای پرآب و تابی از پشت پرده جمهوری اسلامی بیان میکرد و از این طریق روزگار میگذراند.
تا اینکه پس از مدتی از نوری زاده و افرادی همچون شهرام همایون و علیرضا میبدی طلب پول بیشتری درازای مصاحبههایش مینماید و آنها نیز پس از مدتی که استفاده تبلیغاتیشان را از نامبرده برده از قبول این مسئله سرباز میزنند و همین مسئله باعث شد که وی وبسایتی را با نام «سایت سیاست ایران» راهاندازی نماید و این افراد را جاسوس ایران معرفی نماید اینکه حمیدرضا ذاکری چگونه و از چه طریقی از کشور خارجشده است مشخص نیست اما وی ابتدا به سوئد و پس از آن به فرانسه و سپس آلمان مهاجرت مینماید، پس از آنکه ذاکری در بسیاری از تلویزونهای فارسیزبان کنار گذاشته میشود وی در آلمان مشغول تجارت میگردد و شرکتی را با نام AMC Global Trading GmbH تأسیس مینماید و مشغول تجارت با کشورهای آمریکای لاتین و ترکیه و عراق میگردد.
با شروع تحریمهای اتحادیه اروپا و سازمان ملل و آمریکا و از آنجا که عمدتاً مقصد و یا مبداءکالاهای تجارتی وی ایران بوده است مجوز شرکت نامبرده در سال ٢٠٠٩ از سوی دادستانی برلین لغو میگردد. (تحقیقات ما در مورد اینکه تجارت وی در آن زمان آیا با بخشهای دولتی نیز بوده است یا خیر ادامه دارد اما قریب به یقین وی نمیتوانسته بدون اطلاع مقامات جمهوری اسلامی با داخل کشور معامله نماید و مشغول بازرگانی گردد)
بر طبق کتاب تیمرمن “شمارش معکوس تا بحران” صفحه ١٨ یکی از ماموران عالی رتبه سازمان سیا، ذاکری را “جعل کننده سریالی” و “جاعل ماندگار” نامیده بود. این القاب زمانی به ذاکری نسبت داده شد که او ادعا کرد چند ماه قبل از وقوع حمله ١١سپتامبر، او به سفارت آمریکا در باکو مراجعه کرده و به ماموران سازمان سیا در این زمینه هشدار داده بود. ماموران سازمان سیا مراجعه ذاکری به سفارت را تصدیق کرده اند ولی مطلقا هشدار او در زمینه حملات را رد می کنند. تا امروز هیچ مدرکی دال بر اینکه نشان دهد ذاکری به عنوان بازجوی دون پایه چنین اطلاعاتی در اختیار داشته است، وجود ندارد. در حقیقت حتی ماموران عالی رتبه القاعده از این حملات بی اطلاع بودند و فقط تعداد معدودی از افراد از این حمله اطلاع داشتند که ماموران ایرانی در زمره آنها نیستند. در حقیقت تا امروز تنها کسی که داستان دروغی و جعل سند ذاکری را باور کرده، کنت تیمرمن است.
در سالهای ٢٠٠٢ یا ٢٠٠٣ ذاکری توسط کنت تیمرمن شناسایی میگردد و این سرآغاز ارتباط این دو میباشد، ذاکری گرچه در شبکههای اجتماعی اینترنتی همچون فیسبوک خود را ساکن آمریکا میداند اما هم اکنون در برلین اقامت دارد، اطلاعات چندانی از شغل و منبع درآمد وی در دست نیست.
حال قبل از بررسی مطالب مطرح شده در دادگاه و در کتاب تیمرمن، ببینیم ذاکری از نظر سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی دیگر کشورها چگونه شخصیتی است. ذاکری به گفته خودش عضو رسمی سپاه پاسداران بوده و به عنوان محافظ در خدمات نظام بوده است و بعد از آن درسازمان اطلاعات ایران به مدت ١٢ سال بعنوان بازجو بهترین دوران زندگیش را گذرانده است. در مسافرتی به کانادا در زمان خدمتش زندگی غربی بر روی او تاثیر گذاشت و تصمیم گرفت که ارتباط خود را با سازمانهای اطلاعتی غرب برقرار سازد. در جولای ٢٠٠١ به سفارت آمریکا در باکو در آذربایجان رفته و پس از آنکه سازمان سیا او راتحویل نمیگیرد، به آلمان می رود.
اینکه تیمرمن آیا به راستی ذاکری را باور داشته است و یا تنها وی به دنبال فردی است که در پناه او داستانهایش را منتشر کند نیز جای سئوال است چرا که بسیاری از اسناد و عکسها و جعلیات ذاکری آن چنان کودکانه و ابتدایی جعلشده است که برای هر فرد دارای عقل و شعور کاملاً مسلم است جعلی است و اینکه تیمرمن تا کنون به بیپایه بودن آنها پی نبرده باشد قابل تصور نیست.
به عنوان مثال ذاکری عکس فوق را در اختیار تیمرمن گذاشته است و خود را محافظ ارشد رهبر ایران اعلام نموده و تیمرمن نیز بلادرنگ آن را در سایت و رسانههای خود منتشر نموده است:
تیمرمن این عکس را هم آماده کرده بوده که در دادگاه هاولیش از آن استفاده شود که نشاند دهد ذاکری به خامنه ای نزدیک بوده و بنابرین اطلاعت ایشان موثق جلوه گردد و باورشان کنند (این مدرک در آخر این گزارش موجود است).
درحالیکه جعلی بودن این عکس برای هر کسی مسلم است. این نوع جعل و فتوشاپ امروزه به یکی از بازیهای اینترنتی کودکان بدل شده است.
تیمرمن هم در صفحه ١٠ کتابش “شمارش معکوش تا بحران” نوشته است که ذاکری درست بعد از انقلاب به عنوان بادی گارد و مسول حفاظت امنیت ۵ نفر از رهبران عالی رتبه ایران را به عهده داشته است, این ۵ نفر عبارت هستند از:
١- آیت الله خمینی
٢- علی خامنه ای
٣- هاشمی رفسنجانی
۴- مهدی کروبی
۵- مهدوی کنی
در صورتی که ذاکری بعد از انقلاب فقط ١۴ سالش بوده است!
١- آیت الله خمینی
٢- علی خامنه ای
٣- هاشمی رفسنجانی
۴- مهدی کروبی
۵- مهدوی کنی
در صورتی که ذاکری بعد از انقلاب فقط ١۴ سالش بوده است!
دادگاه هامبورگ
آغاز کتاب و داستانهای ذاکری و تیمرمن از دادگاه هامبورگ شروع میشود دادگاهی که البته اظهارات ذاکری را مشکوک دانست و رد کرد و آن طوری که در «مجله قانون آلمان» نوشته شد «ذاکری را دارای شخصیتی مشکوک نامید» و در توصیف وی نوشتند: «شاهدی که در صدد بود تا دستگاه قضایی و پلیس فدرال آلمان را مطمئن کند که ایران به صورت مستقیم در آماده سازی حملات ١١ سپتامبر نقش داشته است و پلیس فدرال آلمان را مطمئن کرده بود که مذودی (اهل مراکش) به صورت مستقیم در آماده سازی حملات ١١ سپتامبر نقش داشته است. ، ذاکری نتوانست شواهد کافی و شفاف در خصوص ادعای خود ارائه دهد. او ظاهراً مأمور دو جانبه سازمان اطلاعات ایران و سازمان سیا بود و خود را فردی مرموز معرفی میکرد.»
زیرا او دنبال منافع مالی در قبال مبادله این اطلاعات بود و از دادگاه بخاطر دادن اطلاعات تقاضای پول کرده بود. این دادگاه در ٢٠ ژانویه ٢٠٠۴ برگزار شد (گزارش را اینجا ببینید).
دروغ های بزرگ
اگر بخواهیم به ترتیب دروغها و جعلیات ذاکری که مورد استناد تیمرمن قرارگرفته است اشارهکنم از ابتداییترین عکس روی جلد مقاله آقای تیمرمن باید آغاز کنیم که توسط حمیدرضا ذاکری در اختیار او قرارگرفته این عکس همچنان در سایت او موجود میباشد بعد از آن بود که ما توسط برخی از آشنایان و منابع نزدیک به تیمرمن با او تماس گرفته و او را از جعلی بودن این سند آگاه کردیم ولی او نتوانست یا مایل نبود تا این عکسی را که ذاکری در اختیار او قرار داده، از سایت حذف کند.
این جعل عکس و استفاده ذاکری و تیمرمن از آن البته گویای مسئله مهمتری هم هست و آن اینکه این دو نفر ابتداییترین اطلاعات نظامی را از ساختار نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ندارند!
عماد مغنیه بر پایه اطلاعات بیشمار ثابتشده و موجود عضو ارشد حزبالله لبنان بوده و در تماس و ارتباط با نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده است درحالیکه ذاکری هنگام جعل این عکس متوجه نشده است که نمیتواند از عکس امیر سرلشگر محمد سلیمی فرمانده اسبق ارتش و مشاور فعلی خامنه ای که در حاشیه مانور ذوالفقار و درحالیکه وی مشغول ادای توضیحات برای خامنهای است برای عماد مغنیه استفاده کند چرا که هم لباس فرم ارتشیان با پاسداران متفاوت است هم درجه آنان و هم آرم سازمانی آنان:
ما بر این باوریم که چنین اعمال غیراخلاقی مانند جعل و دروغ، تلاش برای دموکراسی در ایران را به چالش می کشد. چنین سندسازی ها و جعل مدارک و اسناد، تلاش ایرانیانی که برای دموکراسی تلاش می کنند را به تمسخر میگیرد. برای ثبت سند، این عکس را همینجا قرار دادیم. به نظر میرسد که تیمرمن و یا ذاکری از تفاوتهای اساسی در رتبه ها و یونیفرم های سپاه و ارتش اطلاعات دقیقی ندارند. با دقت به عکس دستکاری شده و جعلی، اگر شخصی اطلاعات کمی نیز از نیروهای امنیتی ایران داشته باشد می داند که عماد مغنیه عضو سپاه قدس و یا سپاه بوده نه ارتش. در این عکس با تکنیک فتوشاپ سر عماد مغنیه از عکس دیگری جدا شده و روی سر شخص دیگری در کنار خامنه ای ایستاده، قرار داده شده که با یونیفورم و رتبه ارتشی است. ذاکری سعی کرده که با تار کردن عکس، شناسایی و تشخیص این موضوع امکانپذیر نباشد.
باوریم که چنین اعمال غیراخلاقی مانند جعل و دروغ، تلاش برای دموکراسی در ایران را به چالش می کشد. چنین سندسازی ها و جعل مدارک و اسناد، تلاش ایرانیانی که برای دموکراسی تلاش می کنند را به تمسخر میگیرد. برای ثبت سند، این عکس را همینجا قرار دادیم. به نظر میرسد که تیمرمن و یا ذاکری از تفاوتهای اساسی در رتبه ها و یونیفرم های سپاه و ارتش اطلاعات دقیقی ندارند. با دقت به عکس دستکاری شده و جعلی، اگر شخصی اطلاعات کمی نیز از نیروهای امنیتی ایران داشته باشد می داند که عماد مغنیه عضو سپاه قدس و یا سپاه بوده نه ارتش. در این عکس با تکنیک فتوشاپ سر عماد مغنیه از عکس دیگری جدا شده و روی سر شخص دیگری در کنار خامنه ای ایستاده، قرار داده شده که با یونیفورم و رتبه ارتشی است. ذاکری سعی کرده که با تار کردن عکس، شناسایی و تشخیص این موضوع امکانپذیر نباشد.
این نوع اقدامات توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی برای به تله انداختن مردم و توطئه علیه اپوزیسیون بسیار عادی و روزمره بوده است و ذاکری نتیجه طبیعی یکی از این نوع شاهکارهای خود جمهوری اسلامی میباشد که حالا بخاطر منافع مادی و اخاذی دست به این نوع کارها میزند. رژیم ایران سوابق منفی و مخرب زیادی دارد که دیگرنیاز به جعل وسند سازی در این زمینه نمیباشد, چرا که بعدا وقتی که کشف شد که جعل بوده بسیار خنده دار خواهد بود مانند همین سند موجود در سایت تیمرمن که توسط یک جعل کننده شناخته شده و تربیت شده توسط ایران به او داده شده است.
اسناد جعلی استفاده شده در دادگاه و در کتاب تیمرمن – نامههای بسیار محرمانه
یکی از اسناد جعلی تهیه شده توسط ذاکری که تیمرمن در کتاب ”شمارش معکوس تا بحران” و در پرونده حقوقی “ایران و ١١ سپتامبر/ هاولیش” آورده، نامه زیر است :
در این دادگاه شهادت ذاکری بصورت ویدئوای از آلمان تهیه شده بود ولی تیمرمن شخصا در دادگاه حضور داشت. در طول این محکمه تیمرمن و دیگران، ایران را به القاعده منسوب کردند و اعلام کردند که ایران از این حملات اطلاع داشته و به القاعده کمک کرده است تا موفق شود. ما باور داریم که ایران سابقه همکاری با القاعده را داشته است، اما استفاده از یک سند جعلی برای اثبات رابطه ایران با حملات ١١ سپتامبر عملی غیر اخلاقی تلقی میگردد که نتیجه منفی هم در بر دارد بخصوص برای یک گزارشگر. ما اعتقاد داریم که سازمان اطلاعاتی آمریکا عناصر و ابزار قابل اعتمادتری را در اختیار دارند و در صورت وجود چنین ارتباطی میتوانستند این را به اثبات برسانند. گزارشگری که حتی توانایی اثبات موثق بودن یک مدرک کذایی و پر از جعل را نداشته باشد و بهترین منبع و شاهدش یک آدم جاعل و دروغگو باشد, جای تعجب است که به عنوان شاهد ایران را بدون مدرک به واقعه ١١ سپتامبر ربط بدهد. درصفحه ٩٢ “بن لادن / هاولیش” ترجمه از یادداشتی قرار داده شده، که به عنوان” یادداشتی کوتاه، مورخ ١۴ می ٢٠٠١ توسط علی اکبر ناطق نوری” ذکر شده است.
علاوه بر تصدیق این مطلب که ایران برای حضور هواپیما رباها قبل از حملات یازده سپتامبرتسهیلات مسافرتی قایل شده بود، ایران را به عنوان پناهگاهی امن برای القاعده پس از حمله به افغانستان بعد از حملات یازده سپتامبر معرفی کرده است, شواهد دیگری دال بر دست داشتن ایران در حملات ١١ سپتامبر وجود دارد. این اسناد گواه از اطلاع ایران و حزب الله از حوادث تروریستی القاعده در شرف وقوع بر علیه آمریکا میدهند که در یادداشت علی اکبر ناطق نوری که ریاست سازمان اطلاعات رهبری را دارد در تاریخ ١۴ می ٢٠٠١ که از طرف رهبر به مصطفی پورقناد مدیر کل اداره عملیاتی ۴٣، به آن اشاره شده است. این اسناد به وضوح ایران را به آگاهی قبلی در مورد حمله ١١ سپتامبر بر علیه آمریکا و رابطه ایران و عماد مغنیه با القاعده وطراحی حمله ١١ سپتامبر مرتبط میکند. دکتر برگمن این مدرک را تایید نموده و موثق بودن این سند توسط اطلاعات امریکا و اسراییل تایید میگردد. در این حملات همکاری القاعده و حزب الله کاملاً واضح است ولی با توجه به عواقب منفی و ناخوشایند باید ارتباط در این مورد به حداقل رسیده و فقط محدود به مغنیه و ظواهری باشد. این سوال را باید از دکتر برگمن و امنیت آمریکا و اسرائیل پرسید که چه کسی و چگونه به اصل بودن این مدرک جعلی پی برده است؟ نسبت به اینکه سازمان سیا یکی از سازمانهای تصدیق کننده این سند باشد، مورد شک است زیرا سازمان سیا هیچ گاه به ذاکری اعتماد نکرده و حتی به او لقب “جاعل ماندگار” را نسبت داده است. جعلی بودن این مدرک آنقدر واضح است که حتی یک نفر با سطح سواد پنجم ابتدایی میتواند تمام جعلیات این نامه را دریابد.
دو اشتباه عمده که در این نامه قابل مشاهده است اشتباه نوشتاری در ذکر اسامی دو تروریست مشهور یعنی “ایمن الظواهری” و “عماد مغنیه” است. برای شخصی که فارسی می داند، اشتباه در نوشتن این دو اسم معادل اشتباه در نوشتن اسامی به زبان انگلیسی George وJorje است. این امکان وجود ندارد که این یادداشت توسط دفتر رهبری ایران نوشته شده باشد. املای صحیح این اسامی هم به زبان فارسی و هم به زبان عربی در سایت ویکیپدیا و گوگل و مطبوعات ایران (اینجا و اینجا) قابل مشاهده میباشد. به نظر میرسد که ذاکری در مدت زمان کوتاهی مجبور به جعل سند شده است. بر خلاف ادعای ذاکری مبنی بر دارا بودن تحصیلات دانشگاهی و زندگی در واشنگتن، او دارای تحصیلات متوسطه است. اشتباهات دستوری و آوا نویسی فراوانی در این نامه برای کسی که زبان فارسی می داند وجود دارد. برای مثال در زبان فارسی به مانند زبان انگلیسی در آخر جمله بعد از نقطه و کاما خط فاصله باید گذاشت. ذاکری هیچکدام از موارد قید شده را در هیچ کجای متن رعایت نکرده است. مشکل دیگر، عدم وجود سال در تاریخ پایانی است و تنها ماه و روز آن قید شده است که این موضوع در نامه های رسمی و غیر رسمی عرف نمی باشد. برای کسانی که زبان فارسی نمی دانند، این اشتباهات را با قرمز مشخص کرده و معادل درست آنرا در خط دوم نوشته ایم :
ذاکری به عنوان جاعل ماندگار، از نسخه مشابهی استفاده کرده است که قبلا توسط آن به شخص دیگری افترا و تهمت زده بود. این نسخه منظم تر از سندی است که تیمرمن در کتاب و در دادگاه مربوط به ١١ سپتامبر استفاده کرده بود. ذاکری سابقه جعل سند در ایران را دارد، زمانیکه سعی کرده بود با جعل سند بهره برداری مالی انجام دهد و با این کار از محل خدمتش اخراج شد. در اینجا هر دو سند ارائه شده اند. با بررسی دقیق مشخص میشود که او از آرم، امضا، مهر یک نامه برای تهیه نامه دیگر استفاده کرده است. اصل نامه در سایت تیمرمن قابل مشاهده است. ترجمه انگلیسی این نامه نیز در همان صفحه موجود است.موضوع دیگر عدم یکپارچگی متن است، در جاییکه با فلش دو سر مشخص شده است، با توجه به سایه زمینه تیره تر، به نظر میرسد که بخشی از متن از جای دیگری کپی شده است. این نامه از سند جعلی دیگری گرفته شده است که ذاکری سابقا برای سوءاستفاده از شخصیت تلویزیونی ایرانی دیگری مورد استفاده قرار داده بود. در اینجا نامه دیگری که ذاکری برای کتاب تیمرمن و در دادگاه مورد استفاده قرار داد، ارائه شده است.
اول. امضای ناطق نوری در دو سند با هم متفاوت است. و چون هردو جعل است طبیعتا این ٢ امضاء با اصل امضاء کاملا متفاوت است که در زیر نشان داده شده است. ما موارد دیگر جعل اسنادی را که در دادگاه مورد استفاده قرار گرفت در زیر می آوریم:
دوم. ذاکری برای جعل نامه جدید از آرم، امضا، مهر، عنوان و دیگر اجزای نامه استفاده کرده است ولی این نکته قابل توجه است که رنگ متفاوت پس زمینه نامه آن را متفاوت می سازد.
سوم. در نامه ای که به دادگاه ارائه شده، گزینه های “عنوان”، ” به” و “از” به درستی مرتب نشده اند و مقایسه دو نامه تفاوتهای دیگری را نیز نشان می دهد. برای مثال در یکی از نامه ها “عنوان” با عبارات ” به” و “از” به درستی مرتب شده اند ولی در نامه دیگر چنین نیست.
چهارم. مورد فاحش دیگر کلیات سربرگ نامه میباشد که عنوان شده است متعلق است به «سازمان اطلاعات دفتر رهبری»! صرفنظر از اینکه در دفتر رهبری اصولاً سازمانی به نام «سازمان اطلاعات رهبری» وجود دارد یا خیر (البته تا کنون هیچ فردی چه از میان موافقان جمهوری اسلامی و چه از میان مخالفان جمهوری اسلامی و جداشدگان از سیستم جمهوری اسلامی وجود آن را ذکر نکرده است) معمولاً لفظ بدون پسوند و یا پیشوند «رهبری» در هیچ سربرگی از دفتر خامنهای دیده نشده است چرا که به اعتقاد آنان لفظ تنهای «رهبری» اصولاً توهین است به آقای خامنهای است و معمولاً در سربرگهای دفتر فوق یا هیچگونه عنوانی جز آرم جمهوری اسلامی دیده نمیشود و یا عنوان «دفتر مقام معظم رهبری» دیده میشود:
پنجم – همچنین محال به نظر میرسد حتی در مکاتبات سری و بکلی سری هم در دستگاههای امنیتی ایران اینچنین مواردی به صورت مکتوب نوشته شود چه برسد در نامه خیلی محرمانه (ترتیب حیطه بندی و طبقهبندی اسناد در دستگاههای جمهوری اسلامی عبارت است از: عادی – محرمانه – خیلی محرمانه – سری – بکلی سری)
اما مورد دیگر بسیار آشکار و فاحش جعلی بودن نامه فوق عبارت است از آرم جمهوری اسلامی: و ترتیبات اداری. این در حالی است که آرم فوق تقلید کودکانه و بسیار ناشیانه از آرم جمهوری اسلامی است و ما میتوانیم دهها مورد و یا صدها مورد نامه و سند برایتان بیاریم که در آنها آرم جمهوری اسلامی بکار رفته است و هیچکدام هیچ شباهتی به این آرم ندارد:
معمولاً رسم است در نامه نگاریهای نهادهای انقلاب اسلامی و من جمله دفتر رهبری ابتدا نام گیرنده عنوان شود تا نام فرستنده و اثباتا هیچگونه مکاتبهای در نهادها و ارگانهای انقلاب اسلامی یافت نمیشود که در آنها ابتدا نام فرستنده ذکر شود:
معمولاً رسم است در نامه نگاریهای نهادهای انقلاب اسلامی و من جمله دفتر رهبری ابتدا نام گیرنده عنوان شود تا نام فرستنده و اثباتا هیچگونه مکاتبهای در نهادها و ارگانهای انقلاب اسلامی یافت نمیشود که در آنها ابتدا نام فرستنده ذکر شود:
به نظر میرسد که ذاکری در مدت زمان کوتاهی مجبور به جعل سند شده است چرا که اشتباهات دستوری و آوانویسی فراوانی در این نامه برای کسی که زبان فارسی میداند وجود دارد، برای مثال در زبان فارسی به مانند زبان انگلیسی دوره زمانی را در آخر جمله و با کاما و خط فاصله مشخص میکنند اما ذاکری هیچکدام از موارد قیدشده را در هیچ کجای متن رعایت نکرده است و مشکل دیگر، عدم وجود سال در تاریخ پایانی است و تنها ماه و روز آن و آن هم نه به تاریخ خورشیدی که به تاریخ قمری (عربی) قیدشده است که این موضوع در نامههای رسمی ایران عرف نمیباشد و چنانچه علاقهای به تاریخ قمری باشد معمولاً نوشته میشود بیست خرداد برابر با دوازدهم شعبان …
ششم – او در نامه دوم ضمن تکرار همان اشتباهات فاحش از آنجا که در نامه اول هم جانب صداقت را رعایت نکرده بود این بار نیز فراموش میکند امضای ناطق نوری را درست جعل نماید!
ما واقعاً این واضحات را تکرار نمی نماییم که اصولاً چیزی به نام «سازمان اطلاعات رهبری» وجود ندارد و بر فرض وجود، اصولاً آقای علیاکبر ناطق نوری مسئول آن نمیباشد چرا که آقای ناطق نوری مسئول دفتر بازرسی رهبری است و رسم نیست دو دفتر در یک بخش ریاستش بر عهده یک نفر گذاشته شود و اصولاً از ابتدای انقلاب تا به حال تمامی مسئولیتهای ناطق نوری عبارت است از:
نمایندهی امام در جهاد سازندگی از اوایل انقلاب تا اواخر سال ۵۹ – وزیر کشور جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴- نمایندهی مجلس اول از سال۱۳۵۹ تا سال۱۳۶۰- نمایندهی مجلس سوم (به صورت میان دورهای وارد شدند) از سال ۱۳۶۸تا ۱۳۷۱ – رئیس قوه مقننه (رئیس مجلس شورای اسلامی) از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۹ – عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از ابتدای تشکیل تاکنون – رئیس دفتر بازرسی ویژه رهبری از سال ۱۳۶۸ تا کنون – رئیس شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۴- مستشار عالی رهبری انقلاب از سال ۱۳۶۸ تا کنون.
اما بر فرض هم که این سازمان تخیلی وجود داشته باشد و آقای ناطق نوری هم مسئول آن باشد هیچ دلیلی ندارد آقای ناطق نوری امضاهای متفاوتی داشته باشد چرا که امضای رسمی آقای نوری که در تمامی این سالها ازا و دیده شده است بدین شکل است:
این اختلاف امضاها فقط یک دلیل دارد و آن اینکه ذاکری هیچگاه فکر نمیکرد که ممکن است اصل سند با نمونه جعلی آن قیاس شود مورد دیگر آن است که مهر فوق که در پای هر دو نامه دیده میشود اثباتا در هیچ نامه اداری به کار گرفته نمیشود و معمولاً اینگونه مهرها که البته مدتهاست دیگر استفاده نمیشود مهرهای برنجی است که الآن سالهاست منسوخ شده است و معمولاً از مهرهای پلاستیکی و ژلاتینی استفاده میشود و در قدیم نیز معمولاً مراجع تقلید از آنها استفاده میکردند در پای مکاتبات و یا استفتائاتشان و اینکه آقای ناطق نوری در مقام رئیس دفتر بخشی از نهاد رهبری از آن استفاده کند خارج از تصور عقل سلیم است.
بایگانی یک سند خیلی محرمانه
مورد بعدی که این نیز حاکی از عدم اطلاع ذاکری از روال اداری است در پایان هر دو این نامهها هم مهر بایگانی و هم دبیرخانه وجود دارد و هم مهر خیلی محرمانه! درحالیکه اگر نامهای عادی باشد در دبیرخانه عادی بایگانی میشود اما اگر نامهای محرمانه باشد و دارای طبقهبندی باشد دیگر در دبیرخانه مهر نمیخورد و در دبیرخانه محرمانه طبقهبندی میشود و هرگز دیگر بایگانی نمیشود! اما به نظر میرسد که اینها برای ذاکری و تیمرمن مهم نمیباشد و این دو به یکدیگر در ارائه اسناد جعلی نیاز دارند. به این دلیل، هر چقدر هم که سند جعلی در ابعاد بزرگی باشد، تیمرمن چارهای جز انتشار آن ندارد و برای کمک به ذاکری، داستان او را در سایتهای دیگر نیز به اشتراک گذاشته است، مانند:
مثلاً با جستجوی نام ذاکری و تیمرمن، در وبسایت اول، مطالب زیادی نمایش داده میشود.
هیچ کس ذاکری را نمیتواند بازداشت کند!
سند جعلی دیگری که تیمرمن در کتابش مورد استفاده قرارداد، کارت شناسایی ذاکری است که تیمرمن در زمان تهیه گزارش از ذاکری آن را دیده و در صفحه ٣٢۵ کتاب «شمارش معکوس تا بحران» نیز آورده است در این کارت شناسایی که نه نام و نام خانوادگی دارد و نه عکس آمده است: «دارنده این کارت بر طبق مصوبه شورای امنیت در هنگام هرگونه حادثه از بازداشت فردی و لجستیکی مبراء میباشد» فارغ از اینکه فانتزیهای ذهنی ذاکری در هنگام ساخت این کارت جعلی چقدر جالب بوده است ما را به یاد انیمیشنی میاندازد که در آن فردی به نام میتی کمان با نشان «مأمور مخصوص حاکم بزرگ» در کشوری افسانهای میگشت و هیچ کس حق بازداشت وی را نداشت!
اما در این کارت نیز ما مجدداً همان آرم جمهوری اسلامیای را میبینیم که فقط و فقط ذاکری بکار میگیرد و بس:
از آرم جمهوری اسلامی که بگذریم در کارت عنوان شده است که: «دارنده این کارت بر طبق مصوبه شورای امنیت…» احتمالاً منظور ذاکری از «شورای امنیت» همان «شورای عالی امنیت ملی» میباشد چرا که شورای امنیت یک شورایی است که در وزارت کشور است و اصولاً ربطی به وزارت اطلاعات ندارد! و دیگر آنکه این فقط ذاکری است که در چهار خط کوتاه این همه اشتباه دارد از آن جمله که کلمه «مبراء» در فارسی وجود ندارد و درست آن «مبرا» است.
به دلایل نامشخصی ذاکری در بسیاری از موارد از «ء» استفاده کرده است. در خطوط پنجم، نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم نامه ای که در محکمه “القاعده در مقابل هالویش” ارائه کرده نیز چنین خطایی مرتکب شده بود.
قاتلی که با سند و مدرک قتل میکند!
نامه دیگری که به طور گسترده در رسانههای ذاکری و تیمرمن مورد استفاده قرار گرفت و توسط ذاکری افشا اما به واقع جعلشده، دستور مقامات ایرانی به سپاه قدس برای به قتل رساندن سه شخصیت عالیرتبه بحرینی است:
این سند نواقص جدی دارد.
اگر این نامه در وب سایتهای نزدیک به ذاکری و تیمرمن هم منتشر نمیشد ما باز میفهمیدیم که نامه جعلی است و ساخته و پرداخته ذاکری است! چرا که فقط ذاکری میتواند در جعل اینچنین ناشیانه عمل کند واینقدر بیاطلاع از ادبیات و سطح ارتباطات درونی سپاه و نحوه نگارش آنها باشد.
صرفنظر از اینکه در این نامه ذاکری رشدی مضاعف داشته است و بالأخره توانسته است نسخه اصلی آرم جمهوری اسلامی را بیابد اما از آنجا که متأسفانه هنوز مهر سری و بکلی سری را ندارد همچنان از مهر خیلی محرمانه استفاده میکند چرا که بر فرض صحت این نامه بیشک طبقهبندی نامهای در این سطح سری و یا حتی بکلی سری میباشد.
در قسمت اندیکاتور نامه و در بخش طبقهبندی عنوان شده است کاملاً محرمانه و به وسیله پیک ستادی درحالیکه اگر ذاکری دست کم چند نامه واقعی محرمانه و یا خیلی محرمانه را دیده بود میدانست که محل ثبت پیک ستادی باید در پیوست نامه توضیح داده شود نه در بخش طبقهبندی! چرا که این نامه به پیوست یک فرد قرار است به اطلاع گیرنده برسد.
از اشتباهات فاحش املایی و آوایی و نگارشی این نامه که با رنگ قرمز مشخص شده است که بگذریم باید یادآور شویم شاید بتوانیم اشتباهات و اغلاط قسمت تایپی نامه را به نوعی تحمل نماییم این هرگز نمیشود خطاهای نگارشی بسیار زیادی را که در قسمت پایینی متن که منتسب به دستخط مصباح یزدی است را باور نماییم، چنین اشتباه مهلکی از طرف شخصی مانند آیتالله مصباح یزدی که سالیان طولانی عمر خود را به مطالعه زبان فارسی و عربی و فقه سپری کرده است، معادل این میماند که یک قاضی بعد از سالها قضاوت و اجرای عدالت بیاید «عدالت» را «ادالت» بنویسد.
اما مورد دیگر این نامه این است که تاریخ نگارش نامه ١٣٩١/٠٧/٠٨ است ستاد نیروی قدس در تهران است و آیتالله مصباح یزدی هم در قم زندگی میکند نامه در همان روز تاریخ دبیرخانه دارد و باز در همان روز در قم توسط مصباح یزدی دستور گرفته است و امضا شده است. اشتباه مهلک دیگری که از طرف ذاکری انجام شده، تاریخ امضای قاسم سلیمانی، رئیس سپاه قدس به تاریخ ١٣٩١/٨/٧ است که موقع جعل جای ٧ و ٨ را اشتباهی گذاشته است.. چنین اشتباهی از طرف کسی که تحصیلات ابتدایی دارد بر میآید ولی از طرف دیگران که خود را گزارشگر پژوهشی یا متخصص مسائل ایران می دانند، بسیار بعید است که این جعلیات را نتوانسته اند تشخیص بدهند.
اشتباه دیگری که ذاکری در ساخت این سر برگ نموده است این است در قسمت اندیکاتور نامه او ساختهشده
است: شماره / تاریخ / پیوست / طبقهبندی:
این در حالی است که در تمامی فرمهای نامه و سربرگهای سپاه پاسداران ما بخش ارجحیت را هم داریم که متأسفانه ذاکری آن را فراموش کرده است که ما میتوانیم دهها مورد دیگر نیز در این بخش برایتان نمونه بیاوریم:
نکته دیگر این که ذاکری برای اینکه سر برگ نامهاش بسیار مهم و واقعی جلوه کند دست به یک حرکت کودکانه زده است که تا کنون در هیچکدام از نامههای منتسب به سپاه پاسداران و یا نیروی قدس دیده نشده است و دست کم چهار افسر جداشده از نیروی قدس وجود آن را انکار کردهاند. او در سر برگ محصول خود در متن نامه برای واتر مارک کردن آن از لفظ نیروی قدس و تکرار آن استفاده کرده است:
لازم به توضیح است که معمولاً در مهرهای اینگونه سپاه پاسداران که البته هم اکنون نزدیک به ده سال است دیگر استفاده نمیگردد عنوان: سپاه / پاسداران / انقلاب / اسلامی به ترتیب در چهار طبقه نوشته میشود و پس از آن در منتهیالیه آرم سپاه یعنی زیر ١٣۵٧ رده و یا نیرو و یا حوزه ستادی آن بخش نوشته میشود ما میتوانیم دهها مورد در این بخش برایتان نمونه بیاوریم:
حالا به قسمت مهر این نامه می پردازیم! این مهر در نامههای دیگری هم که ذاکری برای مقاصد دیگری نوشته شده است هم دیده شده است و ظاهراً ذاکری همانند مهر خیلی محرمانه فقط به این مهر دسترسی دارد و یا در فتوشاپ امکان ساختش را دارد:
حالا به قسمت مهر این نامه می پردازیم! این مهر در نامههای دیگری هم که ذاکری برای مقاصد دیگری نوشته شده است هم دیده شده است و ظاهراً ذاکری همانند مهر خیلی محرمانه فقط به این مهر دسترسی دارد و یا در فتوشاپ امکان ساختش را دارد:
لازم به توضیح است که معمولاً در مهرهای اینگونه سپاه پاسداران که البته هم اکنون نزدیک به ده سال است دیگر استفاده نمیگردد عنوان: سپاه / پاسداران / انقلاب / اسلامی به ترتیب در چهار طبقه نوشته میشود و پس از آن در منتهیالیه آرم سپاه یعنی زیر ۱۳۵۷ رده و یا نیرو و یا حوزه ستادی آن بخش نوشته میشود ما میتوانیم دهها مورد در این بخش برایتان نمونه بیاوریم:
حالا برگردیم به دست خط منتسب به آیه الله مصباح یزدی! ظاهراً تمام نامههای سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات و همه ارگانهای جمهوری اسلامی را یک نفر مینویسد، یک نفر طبقهبندی میکند و یک نفر امضا میکند و البته آن یک فرد هم فقط ذاکری است، ما متأسفیم که ذاکری هیچ همکار و یا دوست دیگری ندارد که در کنار او باشد، این اشتباه آنقدر واضح است که نیاز به هیچ کارشناس خطی نیست فقط کافی است در بخشهایی که نامههای افشاگرانه ذاکری منتشر شده است کمی به دست خطها دقت نمایید کاملاً مشخص میگردد که همه اینها دست خط یک فرد است به خط آقای مصباح یزدی در این نامه یک بار دیگر دقت نمایید:
حالا به نامه دیگری که ذاکری در مورد فرد دیگری (امیرعباس فخر آور) جعل کرده است نگاه کنید:
حالا باز بازگردیم به همان نامه کذایی ناطق نوری دست خط آقای ناطق نوری را نگاه کنید:
و باز به نامه دیگری از ساختههای ذاکری نگاه کنید:
و باز به دست خط دبیرخانه همین نامه نگاه کنید:
کنت تیمرمن (ادامه)
اینکه آقای ذاکری برای فهم و شعور مخاطبین خود ذرهای ارزش قائل نمیباشد البته جای تأسف فراوانی دارد ما در این مورد ادامه کار را به خود شما واگذار مینماییم و از همه شما خواستاریم بروید تمامی نامههای افشاگرانه آقای ذاکری را ببینید و دست خطها را کمی مطابقت دهید مطمئناً همه یکی است!
آیا نکته دیگری هم میماند که باید بگوییم؟
این تحقیق بسیار طولانی شد و البته میتوانست بسیار بسیار از این نیز طولانیتر گردد به واقع اگر بخواهیم به داستانهای ذاکری بپردازیم بیشک میتوانیم مجموعههای بسیار طولانی و جذابتر از داستانهای آگاتا کریستی برای شما آماده نماییم اما بسیار مشتاقیم در خاتمه مجدداً بازگردیم به ذاکری و تیمرمن و سازمانی به نام «سازمان دموکراسی در ایران» این سازمان را آقای تیمرمن تأسیس نموده است و با توجه به نام آن انتظار میرود که موضوع این سازمان در رابطه با دموکراسی در ایران باشد که متأسفانه چنین نیست و تماماً در رابطه با مسائل جعل سند و سوءاستفاده و عقاید شخصی تیمرمن و ذاکری است. در صفحه اول این سایت نام ذاکری پنج بار تکرار شده است و به طور شگفتآوری درباره حملات ذاکری با شخص دیگری به نام فخر آور است که این اطلاعات در اینجا آمده است:
موضوع جالب توجه آن است که تیمرمن در ترجمه فحش های فخرآور، عبارت کشتن را در رابطه با تهدید فخرآور استفاده کرده است که کاملا بی اساس میباشد. یا ذاکری تیمرمن را نادان فرض کرده و یا تیمرمن به عمد و برای تهیه مدارک علیه فخرآور فحش ها را به «تهدید و کشتن» ترجمه کرده است. تیمرمن این نامه های جعلی را با فرض بر اینکه به زبان فارسی و از طرف سازمان اطلاعات ایران ارسال شده، و فخرآور جاسوس است در سایت خود منتشر کرد. این اسناد جعلی به راحتی قابل شناسایی هستند.
برای ما جالب است که نه ذاکری و نه تیمرمن تا به حال یک نامه واقعی وزارت اطلاعات را ندیدهاند و نمیدانند که معمولاً رسم است هم در وزارت اطلاعات و هم در دیگر وزارتخانهها و نهادهای جمهوری اسلامی در سربرگهای اداری برای نام آن وزارتخانه ازفونت نستعلیق استفاده کنند برای مثال ما چند نمونه در اینجا برایتان میآوریم:
اشتباه بزرگ دیگری نیز در انتهای نامه رخ داده است وبه جای «اداره کل پیگیری و شکایت» تنها عبارت «شکایت» نوشته شده است. متاسفانه ذاکری از دانش کم تیمرمن در زبان فارسی سوء استفاده کرده است. اشتباهات زیاد دیگری نیز وجود دارد. برای مثال دستخط ذاکری در این نامه ودیگر اسناد جعلی ارائه شده از طرف اوست. تیمرمن از سابقه شکایتهای بی اساس ذاکری و ادعاهای بی اساس او اطلاع دارد ولی همچنان از او پشتیبانی کرده و اسناد جعلی او را در سایت خود و به نام دموکراسی در ایران منتشر می کند. این تاکتیک ذاکری برای بیحرمتی به مردم است و میخواهد اینگونه نشان دهد که دشمنانش از میان اعضای رژیم ایران هستند و از ارتباطش با تیمرمن سوء استفاده میکند. همچنین مشخص نیست که تیمرمن این اسناد را از طرف ذاکری در سایت خود قرار میدهد و یا زاکری خود دسترسی مستقیم به سایت تیمرمن دارد. به نظر میرسد که سایت ترکیبی از نظرات و دشمنیهای شخصی ذاکری و عقاید سیاسی تیمرمن باشد.
برای مثال تیمرمن در سایتش به سیا و اف بی آی و دیگر سازمانهای امنیتی آمریکا در رابطه با عدم پذیرش ادعاهای ذاکری، اعتراض کرده است. این سایت و یا سازمان هیچ ارتباطی با دموکراسی در ایران ندارد و این سازمان در ارائه گزارش سالانه خود قصور کرده و با اینکه لیستی از اسامی افراد به عنوان هیئت مدیره در آن قید شده، بسیار بعید است که این اعضا از محتوای سایت اطلاع دقیق داشته باشند.
هر گونه توضیح دیگری در جهت اثبات جعلی بودن این نامه توهین است به شعور خوانندگان چرا که این امری است واضح و گویا اما در اینکه ذاکری از دانش کم تیمرمن در زبان فارسی سوءاستفاده مینماید و یا تیمرمن از شعور ذاکری سوءاستفاده مینماید و او را منبع ساخت نامههای فرمایشی خود نموده است ما هنوز به نتیجه کافی نرسیدهایم اما آنچه که واضح است این است که این اسناد جعلی در سایت متعلق به تیمرمن همچنان با توجه به گزارشها و اطلاعات بیشماری که افراد دیگری که به تیمرمن دسترسی دارند همچنان موجود است و این مسئله سئوال برانگیز است که تیمرمن این اسناد را از طرف ذاکری در سایت خود قرار میدهد و یا ذاکری خود دسترسی مستقیم به سایت تیمرمن دارد. به نظر میرسد که سایت ترکیبی از نظرات شخصی ذاکری و عقاید سیاسی تیمرمن باشد.
نظر تیمرمن درباره ذاکری
در یکی از برنامه های آنلاین تلویزیونی ایرانی (کلیپ ویدویی) نظر تیمرمن درباره ذاکری پرسیده شد و او پاسخ داد که «آقای ذاکری یک انسان خارق العاده است که زندگی خود و خانواده اش را برای کمک به آمریکا و در حالت کلی جهان، در معرض خطر قرار داده است».
در یکی از برنامه های آنلاین تلویزیونی ایرانی (کلیپ ویدویی) نظر تیمرمن درباره ذاکری پرسیده شد و او پاسخ داد که «آقای ذاکری یک انسان خارق العاده است که زندگی خود و خانواده اش را برای کمک به آمریکا و در حالت کلی جهان، در معرض خطر قرار داده است».
ذاکری با ارائه مدارک و اسناد جعلی به فروش بالای کتاب تیمرمن کمک کرده است. سازمان سیا داستان ذاکری را کاملا رد کرده و او را «جاعل ماندگار» نامیده است.
نشریه آلمانی اعلام کرده است که ذاکری پس از حملات ١١ سپتامبر از روزنامه نگار عربی که سوالی مبنی بر همدستی ایران در حملات ١١ سپتامبر مطرح کرده، عصبانی شده بود. ذاکری این ادعای آنها را به شدت زیر سوال برده بود. همچنین ایمیلی از مکاتبات ذاکری با شخصی موجود است که در آن ذاکری از کسی مقداری قرض خواسته و گفته که بزودی مبلغ زیادی بعد از شهادت دادن در دادگاه ١١ سپتامبر هاولیش بر علیه بن لادن به دستش خواهد رسید.
دیدگاه دیگران نسبت به ذاکری چیست؟
اول. بر طبق اشپیگل آنلاین، شخصیت شاهد بسیار مشکوک است. «حمید رضا ذاکری» ایرانی که به نظر می رسید مامور دو جانبه سازمان سیا و سازمان اطلاعات ایران باشد، از نظر سازمانهای اطلاعات غربی به عنوان یک شایعه پران و کسی که قابلیت تشخیص حقیقت از تخیلات را ندارد شناخته شده است.
دوم. مجله قانون آلمان : این شاهد یک ایرانی به نام «حمید رضا ذاکری» است و شواهد بسیار کمی در رابطه با روشن شدن موضوع به همراه دارد. او ظاهراً نقش یک مامور دو جانبه برای سازمانهای سیا و اطلاعات ایران را بازی کرده است وشخصی مشکوک به نظر میرسد.
سوم. نیویورک تایمز : پس از پرسش از قضات و وکلای مدافع و شاکی مشخص شد که تناقض در شهادت آن مرد «حمید رضا ذاکری» وجود دارد.
چهارم. فوکوس آنلاین به ذاکری لقب «نادان و داستان سرا» داده است.
پنجم. گزارش او درباره انفجار مرکز هسته ای فردو کاملا ساختگی بوده و حتی مورد تمسخر رسانه اسرائیلی قرار گرفت.
ششم. به رغم مصاحبه در سفارت آمریکا در باکوی آذربایجان، هیچ مدرکی دال بر ارائه اطلاعات در خصوص حملات ١١ سپتامبر موجود نمی باشد. و او “جاعل ماندگار” است. (دیپلمات)
برای فریب مردم، در صفحه فیس بوک او تظاهر به زندگی در آمریکا کرده است. تیمرمن باید گزارش پژوهشی کاملی درباره ذاکری تهیه کرده وتمام داستانهای ساختگی او را از اتفاقات واقعی جدا کند و در نهایت تصمیم بگیرد با پولی که از فروش کتاب خود بر مبنای اسناد جعلی نوشته شده است، چه کارهایی بکند.
ارتباط ذاکری با محمد رضا مدحی، جاسوس دیگری که ذاکری را فریب داد و بازیچه دست بعضیها واقع شد و عده ای را هم بازی داد. و در حال حاضر به ایران بازگشته و در آنجا زندگی می کند.
اتفاقات تاریخی
٢۶ جولای ٢٠٠١ ذاکری طبق ادعای خودش به سفارت آمریکا در باکوی آذربایجان درباره حملات ١١ سپتامبر هشدار داد و پس از آن سازمان سیا این موضوع را رد کرد و ذاکری را “جاعل ماندگار” خطاب کرد.
١١ سپتامبر ٢٠٠١ حمله به آمریکا
٢٧ نوامبر ٢٠٠٢ کمیسیون ١١ سپتامبر تاسیس گردید.
١١ دسامبر ٢٠٠٣ عبدالقانی مذودی توسط دادگاه آلمان و قاضی کلاوس روله، تبرئه و آزاد شد.
٢٢ ژانویه ٢٠٠۴ ذاکری در دادگاه آلمان اعلام کرد که مذودی در حملات دست داشته است. دادگاه سریعا ادعای او را نادیده گرفته و اطلاعات آلمان اعلام کرد که در هر کجا که احتمال منافع مالی باشد، ذاکری به عنوان شاهد حضور دارد. بر طبق شنیده ها از دادگاه، پاسخ ذاکری به سوالات، مبهم و نامربوط بود و در طول سه ساعت شهادت، قاضی چندین بار از ذاکری خواست تا خودش را معرفی کند. پس از تناقضات فراوان و عدم انسجام در پاسخگویی، قاضی روله این موضوع را مطرح کرد: “مشخص نیست که آیا شما عمدا به سوالات به صورت مبهم و نا مشخص پاسخ می دهید یا خیر”
٢٠ جولای ٢٠٠۴ گزارش نهایی کمیسیون ١١ سپتامبر
٢٠٠۵ چاپ کتاب تیمرمن به نام «شمارش معکوس تا بحران»
١۵ دسامبر ٢٠١١ قاضی در خصوص “١١ سپتامبر هالویش در برابر ایران” حکم صادر کرد
٢٠٠٨ عماد مغنیه کشته شد.
احتمالا یکی از دلایلی که مدارک دادگاه تا به امروز محرمانه نگه داشته شده این است که در صورت افشاء و آشکار شدن به آسانی به جعلی بودن بعضی از آنها میشود پی برد.
سفر و ماموریت مرموز ذاکری به کانادا – با قالیچه جادویی
١- طبق بلاگش این سفر در سال ١٩٨۶ بوده است!
٢- طبق مصاحبه ویدئویش این سفر در سال ١٩٨٧ بوده است! (١:١٧:٢٠(لینک ویدئو)
٣- طبق کتاب تیمرمن “شمارش معکوس تا بحران” صفحه ١٨ این سفر در سال ١٩٨٨ بوده است!
۴- طبق نوشته خودش در ویکیپدیا این سفر در سال ١٩٨٩ بوده است!
۵- و همینطور از سال ١٩٨٨-١٩٨٠ در اکثر عملیاتهای جنگی شرکت کرده است!
١- طبق بلاگش این سفر در سال ١٩٨۶ بوده است!
٢- طبق مصاحبه ویدئویش این سفر در سال ١٩٨٧ بوده است! (١:١٧:٢٠(لینک ویدئو)
٣- طبق کتاب تیمرمن “شمارش معکوس تا بحران” صفحه ١٨ این سفر در سال ١٩٨٨ بوده است!
۴- طبق نوشته خودش در ویکیپدیا این سفر در سال ١٩٨٩ بوده است!
۵- و همینطور از سال ١٩٨٨-١٩٨٠ در اکثر عملیاتهای جنگی شرکت کرده است!
*در دادگاه برلین آلمان و کالیفرنیا بر علیه علی رضا سلیمانی پاک (حمید رضا ذاکری) بخاطر اتهامات و جعلیات و ارتکاب جرم و جنایت شکایت شده که در چند ماه آینده جزییات آن همراه با مدرک به چاپ خواهد رسید.
حمل صلیبش به ایلام
کنت تیمرمن یکی از واضح ترین عکسهای جعلی مربوط به “عماد مغنیه با آیت الله خامنه ای” را که قبلا منتشر ساخته بود، از وب سایتش حذف کرد.
در زیر تصاویر جدیدی از وبسایت ایشان که عکس جعلی در آن حذف شده است را میبینید. ولی کنت تیمرمن فراموش کرده است که متن مربوط به عکس جعلی حذف شده را نیز حذف کند و همچنان در وبسایتش موجود است.
کنت تیمرمن بخاطر حفظ اعتبار و آبروی خود و مقالات و کتابهایش که در آنها از تصاویر و اطلاعات جعلی فراهم شده توسط ذاکری استفاده شده است، همچنان به نوشتن مقالات در جهت اعتبار بخشیدن و قابل اعتماد بودن منبع اصلیش یعنی ذاکری به هر قیمتی ادامه میدهد.
Geen opmerkingen:
Een reactie posten