zondag 1 september 2013

با شروع تحریم‌های اتحادیه اروپا و سازمان ملل و آمریکا و از آنجا که عمدتاً مقصد و یا مبداءکالاهای تجارتی وی ایران بوده است مجوز شرکت نامبرده در سال ٢٠٠٩ از سوی دادستانی برلین لغو می‌گردد. (تحقیقات ما در مورد اینکه تجارت وی در آن زمان آیا با بخش‌های دولتی نیز بوده است یا خیر ادامه دارد اما قریب به یقین وی نمی‌توانسته بدون اطلاع مقامات جمهوری اسلامی با داخل کشور معامله نماید و مشغول بازرگانی گردد)
بر طبق کتاب تیمرمن “شمارش معکوس تا بحران” صفحه ١٨ یکی از ماموران عالی رتبه سازمان سیا، ذاکری را “جعل کننده سریالی” و “جاعل ماندگار” نامیده بود. این القاب زمانی به ذاکری نسبت داده شد که او ادعا کرد چند ماه قبل از وقوع حمله ١١سپتامبر، او به سفارت آمریکا در باکو مراجعه کرده و به ماموران سازمان سیا در این زمینه هشدار داده بود. ماموران سازمان سیا مراجعه ذاکری به سفارت را تصدیق کرده اند ولی مطلقا هشدار او در زمینه حملات را رد می کنند. تا امروز هیچ مدرکی دال بر اینکه نشان دهد ذاکری به عنوان بازجوی دون پایه چنین اطلاعاتی در اختیار داشته است، وجود ندارد. در حقیقت حتی ماموران عالی رتبه القاعده از این حملات بی اطلاع بودند و فقط تعداد معدودی از افراد از این حمله اطلاع داشتند که ماموران ایرانی در زمره آنها نیستند. در حقیقت تا امروز تنها کسی که داستان دروغی و جعل سند ذاکری را باور کرده، کنت تیمرمن است.
در سال‌های ٢٠٠٢ یا ٢٠٠٣ ذاکری توسط کنت تیمرمن شناسایی می‌گردد و این سرآغاز ارتباط این دو می‌باشد، ذاکری گرچه در شبکه‌های اجتماعی اینترنتی همچون فیسبوک خود را ساکن آمریکا می‌داند اما هم اکنون در برلین اقامت دارد، اطلاعات چندانی از شغل و منبع درآمد وی در دست نیست.
حال قبل از بررسی مطالب مطرح شده در دادگاه و در کتاب تیمرمن، ببینیم ذاکری از نظر سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی دیگر کشورها چگونه شخصیتی است.  ذاکری به گفته خودش عضو رسمی سپاه پاسداران بوده و به عنوان محافظ در خدمات نظام بوده است و بعد از آن درسازمان اطلاعات ایران به مدت ١٢ سال بعنوان بازجو بهترین دوران زندگیش را گذرانده است.  در مسافرتی به کانادا در زمان خدمتش زندگی غربی بر روی او تاثیر گذاشت و تصمیم گرفت که ارتباط خود را با سازمانهای اطلاعتی غرب برقرار سازد. در جولای ٢٠٠١ به سفارت آمریکا در باکو در آذربایجان رفته و پس از آنکه سازمان سیا او راتحویل نمیگیرد، به آلمان می رود.
اینکه تیمرمن آیا به راستی ذاکری را باور داشته است و یا تنها وی به دنبال فردی است که در پناه او داستان‌هایش را منتشر کند نیز جای سئوال است چرا که بسیاری از اسناد و عکس‌ها و جعلیات ذاکری آن چنان کودکانه و ابتدایی جعل‌شده است که برای هر فرد دارای عقل و شعور کاملاً مسلم است جعلی است و اینکه تیمرمن تا کنون به بی‌پایه بودن آن‌ها پی نبرده باشد قابل تصور نیست.
به عنوان مثال ذاکری عکس فوق را در اختیار تیمرمن گذاشته است و خود را محافظ ارشد رهبر ایران اعلام نموده و تیمرمن نیز بلادرنگ آن را در سایت و رسانه‌های خود منتشر نموده است:
تیمرمن این عکس را هم آماده کرده بوده که در دادگاه هاولیش از آن استفاده شود که نشاند دهد ذاکری به خامنه ای نزدیک بوده و بنابرین اطلاعت ایشان موثق جلوه گردد و باورشان کنند (این مدرک در آخر این گزارش موجود است).
درحالی‌که جعلی بودن این عکس برای هر کسی مسلم است. این نوع جعل و فتوشاپ امروزه به یکی از بازی‌های اینترنتی کودکان بدل شده است.
تیمرمن هم در صفحه ١٠ کتابش “شمارش معکوش تا بحران” نوشته است که ذاکری درست بعد از انقلاب به عنوان بادی گارد و مسول حفاظت امنیت ٥ نفر از رهبران عالی رتبه ایران را به عهده داشته است, این ٥ نفر عبارت هستند از:
١- آیت الله خمینی
٢- علی خامنه ای
٣- هاشمی رفسنجانی
٤- مهدی کروبی
٥- مهدوی کنی
  در صورتی که ذاکری بعد از انقلاب فقط ١٤ سالش بوده است!
آغاز کتاب و داستان‌های ذاکری و تیمرمن از دادگاه هامبورگ شروع می‌شود دادگاهی که البته اظهارات ذاکری را مشکوک دانست و رد کرد و آن طوری که در «مجله قانون آلمان» نوشته شد «ذاکری را دارای شخصیتی مشکوک نامید» و در توصیف وی نوشتند: «شاهدی که در صدد بود تا دستگاه قضایی و پلیس فدرال آلمان را مطمئن کند که ایران به صورت مستقیم در آماده سازی حملات ١١ سپتامبر نقش داشته است و پلیس فدرال آلمان را مطمئن کرده بود که مذودی (اهل مراکش) به صورت مستقیم در آماده سازی حملات ١١ سپتامبر نقش داشته است. ، ذاکری نتوانست شواهد کافی و شفاف در خصوص ادعای خود ارائه دهد. او ظاهراً مأمور دو جانبه سازمان اطلاعات ایران و سازمان سیا بود و خود را فردی مرموز معرفی می‌کرد.»
زیرا او دنبال منافع مالی در قبال مبادله این اطلاعات بود و از دادگاه بخاطر دادن اطلاعات تقاضای پول کرده بود. این دادگاه در ٢٠ ژانویه ٢٠٠٤ برگزار شد (گزارش را اینجا ببینید).http://farsi.iranbriefing.net/?p=28342
حمیدرضا ذاکری (علیرضا سلیمانی پاک)
بر طبق کپی پاسپورت موقت آلمانی، نام حقیقی ذاکری، علیرضا سلیمانی پاک است. این همان اسمی واقعی ایشان در ایران هم میباشد که ١٢ سال بازجو بوده است. بر خلاف ماموران اطلاعاتی پیشین، ذاکری از نام جعلی بخاطر منافع مالی و اخاذی استفاده کرده که ارتباطی با مساله امنیت شخصی او ندارد و ما بعدا این مطلب را شرح خواهیم. علیرضا سلیمانی پاک با نام مستعار حمید رضا ذاکری ساکن آلمان است ولی زمانیکه به صفحه فیس بوک ایشان مراجعه می کنید، تظاهر به زندگی در واشنگتن و همکاری نزدیک با سازمانهای سی. آی. ای. و اف. بی. آی. و ماموران سابق امنیتی و کنت تیمرمن، کرده است (فقط مورد آخر درست است).
 ذاکری متولد سال ١٩٦٤ میلادی (١٣٤٣ خورشیدی) اهل اصفهان و ساکن تهران بوده آخرین مدرک تحصیلی وی سیکل راهنمایی می‌باشد وی با آنکه در مقطع متوسطه در هنرستان فنی تهران تحصیل نموده است اما هرگز موفق به اخذ دیپلم نمی‌گردد، طبق اظهارات چند تن از وابستگان به نهادهای اطلاعاتی و نظامی ایران که مدت‌هاست از سیستم جمهوری اسلامی ایران بریده‌اند و از آن جداشده‌اند وی هیچ‌ گاه عضو دفتر رهبری ایران و یا وزارت اطلاعات ایران نبوده است (اظهارات و جعلیات نامبرده برای دفتر رهبری و ساختار آن و همچنین وزارت اطلاعات ایران البته مهر تأییدی است بر این اظهارات).
ذاکری در سال ١٩٨٥ میلادی (١٣٦٤ خورشیدی) به کمیته‌های انقلاب اسلامی می‌ پیوندد، نهادی که برای استقرار نظم و امنیت در شهرها و مبارزه با ضد انقلاب تشکیل شده بود وی در منطقه غرب تهران «کمیته خیابان زنجان» به عنوان مأمور گشت تا سال ١٩٩٢ میلادی (١٣٧١ خورشیدی) فعالیت می‌نمود در آن سال کمیته انقلاب اسلامی منحل اعلام گردید و اعضای آن به سازمان جدید پلیس ایران «نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران» و یا سپاه
پاسداران منتقل گردیدند.
یکی از پیش شرط‌های انتقال شدگان به نیروی انتظامی و سپاه پاسداران برای ادامه خدمت داشتن دیپلم متوسطه بوده است و از آنجا که وی فاقد چنین مدرکی بوده است تعدیل می‌گردد.
ذاکری پس از آن بر اساس آشنایی و سوابقی که در کمیته انقلاب اسلامی به دست آورده بود توسط دوستانش به «سازمان زندان‌ها و اقدامات تأمینی کشور» معرفی می‌گردد.
پس از آن بود که وی از نیمه‌های سال ١٩٩٢ میلادی (١٣٧١ خورشیدی) به صورت قراردادی (پنج ساله و پیمانی) به استخدام سازمان‌ها درآمده و در زندان اوین تهران به عنوان رابط قضایی مشغول فعالیت می‌گردد و وظیفه اعزام متهمان از زندان به دادگاه و بالعکس را بر عهده می‌گیرد تا اینکه در سال ١٩٩٦ میلادی (١٣٧٥ خورشیدی) ذاکری به اتهام سوءاستفاده از مقام و ارتشاء از سوی هیات بدوی رسیدگی به تخلفات اداری سازمان زندان‌ها مجرم شناخته‌ شده و از سازمان زندان‌ها اخراج می‌گردد. (ذاکری از یکی از متهمانی که قرار بوده است به دادگاه برود مبلغ بیست میلیون تومان می‌گیرد و او را در بعد از وقت دادگاه به مکان‌های درخواستی او می‌برد، متهم فوق‌الذکر که از متهمان جرائم مالی بوده است در آن ساعات اقدام به نقل و انتقال‌های مالی غیرقانونی و خلاف می‌نماید که پس از مدتی مشخص می‌شود در زمانی که برای اعزام به دادگاه از زندان خارج‌شده بوده اقدام به این امر نموده و مأمور مشایعت کننده‌اش وی بوده است پرونده تشکیل و به هیات تخلفات اداری سازمان زندان‌ها ارسال می‌گردد و علیرضا سلیمانی پاک را اخراج نموده، وی حتی به دلیل واضح بودن جرم و اتهام به رأی صادره اعتراض نمی‌نماید و همین امر باعث قطعی شدن حکم و مانع از ارسال پرونده ازهیات بدوی رسیدگی به تخلفات اداری به دادگاه کارکنان دولت می‌شود و نامبرده محکوم به اخراج و بازپرداخت مبلغ رشوه گرفته‌شده به صورت اقساط می‌گردد)
همین اخراج عاملی می‌گردد که نامبرده کینه‌ای از جمهوری اسلامی به دل گیرد تعدادی از افرادی که سلیمانی پاک و یا همان ذاکری را از نزدیک در ایران می‌شناختند به ما اطلاع داده‌اند که وی پس از اخراجش از سازمان زندان‌ها مدتی در خیابان ١٧ شهریور تهران در مغازه‌ای به نام «کرخه نور» مشغول فروش موتورسیکلت و تجهیزات آن بوده است و دیگر از وی اطلاعاتی ندارند تا اینکه مدتی پس از ریاست جمهوری خاتمی در سال ١٩٩٧ میلادی خبر خروج وی از کشور توسط تلویزیون‌های اپوزیسیون ایران در کالیفرنیا منتشر شد.
اولین بار علی‌رضا نوری زاده روزنامه‌نگار مقیم لندن و فعال در رسانه‌های مخالف جمهوری اسلامی این خبر را منتشر نمود و اعلام کرد که: «یک مقام ارشد امنیتی سابق از کشور خارج‌شده است!»
ذاکری چند ماهی مورد استقبال نوری زاده و تلویزیون‌های فارسی‌زبان بود و با آمدن به روی خط تلفن اخبار و داستان‌های پرآب و تابی از پشت پرده جمهوری اسلامی بیان می‌کرد و از این طریق روزگار می‌گذراند.
تا اینکه پس از مدتی از نوری زاده و افرادی همچون شهرام همایون و علیرضا میبدی طلب پول بیشتری درازای مصاحبه‌هایش می‌نماید و آن‌ها نیز پس از مدتی که استفاده تبلیغاتی‌شان را از نامبرده برده از قبول این مسئله سرباز می‌زنند و همین مسئله باعث شد که وی وب‌سایتی را با نام «سایت سیاست ایران» راه‌اندازی نماید و این افراد را جاسوس ایران معرفی نماید!
اینکه حمیدرضا ذاکری چگونه و از چه طریقی از کشور خارج‌شده است مشخص نیست اما وی ابتدا به سوئد و پس از آن به فرانسه و سپس آلمان مهاجرت می‌نماید، پس از آنکه ذاکری در بسیاری از تلویزونهای فارسی‌زبان کنار گذاشته می‌شود وی در آلمان مشغول تجارت می‌گردد و شرکتی را با نام AMC Global Trading GmbH تأسیس می‌نماید و مشغول تجارت با کشورهای آمریکای لاتین و ترکیه و عراق می‌گردد.
گزارش دیگری مرتبط با گزارش کمیسیون ١١ سپتامبر است که هیچکدام از سه شاهد تیمرمن به علت تناقضات و عدم باورپذیری ادعاهایشان، حتی مورد مصاحبه هم قرار نگرفتند. با این حال در ١٥ دسامبر ٢٠٠١ قاضی جرج ب دانیل، حکمی مبنی بر همکاری مستقیم ایران و حزب الله در کمک به القاعده در حملات ١١ سپتامبر و پرونده ”هاولیش بر علیه بن لادن”  صادر کرد و ایران را از لحاظ قانونی مسوول خسارت و صدمات وارد بر صدها خانواده از قربانیان این حملات ذکر کرد. این موضوع موفقیت بزرگی برای تیمرمن و اعضای گروهش بود و آنها این موفقیت را جشن گرفتند. هم اکنون ما بر این واقفیم که حکم صادره بر اساس مدارک جعلی و بر اساس شواهد افرادی که ادعای آنها و صلاحيتشان مورد سوال است، صادر شده است.
حملات ١١ سپتامبر منجر به تاسیس “کمیسیون ١١ سپتامبر”  در ٢٧ نوامبر ٢٠٠٢ (٤٤٢ روز بعد از حمله) شد و گزارش نهایی این کمیسیون به نام “گزارش کمیسیون ١١ سپتامبر” در تاریخ ٢٢ جولای ٢٠٠٤ در ٥٦٧ صفحه تهیه شد. در این گزارش به صراحت اعلام شد که ایران از حملات ١١ سپتامبر اطلاعی نداشته است. در صفحه ٢٤١ این گزارش به صراحت قید شده است که هیچ شواهدی مبنی بر اطلاع ایران یا حزب الله از طرح و نقشه ای که منجر به حملات ١١ سپتامبر شد، وجود ندارد. اعضای القاعده در طول سفرشان به ایران به احتمال زیاد از جزئیات عملیات اطلاع دقیق نداشتند. در ٢٣ ماه دسامبر ٢٠١١، دادگاه فدرال منهتن نیویورک شواهد جدیدی از حمایت ایران از القاعده در حملات ١١ سپتامبر ارائه داد. قاضی جرج ب دانیل، حکمی مبنی بر همکاری مستقیم ایران و حزب الله در کمک به القاعده در حملات ١١ سپتامبر صادر کرد و آنها را از لحاظ قانونی مسوول خسارت و صدمات وارد بر صدها خانواده شاکی از قربانیان این حملات ذکر کرد. یکی از کارشناسان و اهل نظر در این دادگاه کنت تیمرمن و منبع اصلیش حمید رضا ذاکری بودند. ذاکری مدارکی تهیه کرده بود که نشان می داد ایران قبل و بعد از حملات ١١ سپتامبر به القاعده کمک کرده است
آقای تیمرمن با نزدیک شدن به بنیاد هاوالیش حمیدرضا ذاکری را به عنوان یکی از مطلعین و منابع مورد وثوق حادثه ١١ سپتامبر معرفی می‌کند و این‌گونه است که اظهارات و اسناد ساخته‌شده توسط ذاکری به میان اسناد و پرونده‌های بنیاد هاوالیش راه پیدا می‌کند.
اظهارات حمیدرضا ذاکری پیش‌تر نیز توسط کنت تیمرمن در کتاب‌هایی که وی منتشر کرده استفاده شده بود، اظهارات و اسنادی که آلوده به جعل و فریب و دروغ بوده است، باور ما این است تیمرمن با اقدامی هوشمندانه ذاکری را به دادگاه و بنیاد هاوالیش معرفی نموده است و آن این بوده که به اعتبار کتاب خود بیفزاید و ذاکری نیز از این فرصت نهایت استفاده را برده است تا با واردکردن اظهارات و اسناد جعلی خود به مسیر دادگاه آن‌ها را از مسیر اصلی خود منحرف نماید (امری که می‌تواند دستوری مستقیم از تهران به وی باشد) در این تحقیق ما دیگر اسناد منتشرشده توسط این افراد را تجزیه و تحلیل کرده و ثابت می‌کنیم که موارد قابل‌توجهی از مدارک جعلی و دروغ هستند.
کنت تیمرمن در وبسایتش، خود را یک گزارشگر پژوهشی معرفی می کند. همچنین با اینکه تاکنون به ایران سفر نکرده و اطلاعی از زبان فارسی ندارد، برخی او را متخصص مسائل ایران در نظر گرفته اند. همچنین تیمرمن کتابی به نام “شمارش معکوس تا بحران” در سال ٢٠٠٥ نگاشته است که در آن ادعا شده سازمان سیا قبل از وقوع حملات از طریق حمید رضا ذاکری از این موضوع آگاه شده بود ولی به آن توجهی نکرد.
ما بر این باوریم که بخاطر اینکه تیمرمن را بهتر بشناسیم بهتر است که شناخت دقیقی از منبع اصلی ایشان و کسی که همواره در رابطه با واقعه ١١ سپتامبر اسمش با او گره خورده یعنی ذاکری آشنا شویم.  تیمرمن در جلسات، مصاحبه ها، مقالات و پستهای زیادی از نام ذاکری استفاده کرده است. ذاکری مرد مرموز محاکمه هامبورگ، منبع اصلی کتاب تیمرمن به نام “شمارش معکوس تا بحران”، یکی از شاهدین پرونده ١١ سپتامبر هاولیشبر علیه بن لادن، و حتی یکی از شاهدین دادگاه کشته شدن رفیق حریری (نخست وزیر پیشین لبنان) می باشد. تیمرمن در کتاب ٤٠٠ صفحه ای خود، “شمارش معکوس تا بحران”، ٦٥ مرتبه نام ذاکری را قید کرده و این تعداد، غیر از تعداد دفعاتی است که از ضمیر سوم شخص در ارجاع به نام او استفاده شده است. به سادگی میتوان بدون خرید کتاب و تنها از طریق جستجوی این مطلب در سایت آمازون به صحت این مطلب پی برد.
گروه حقیقت یاب سازمان ایران بریفینگ
در این مقاله تحقیقی، برخی از اسنادی که در دادگاه ١١ سپتامبر در پرونده
هاولیش (فیونا هاولیش که شوهرش در واقعه ١١ سپتامبر کشته شد) بر علیه بن لادن استفاده شد را بررسی می کنیم که در آن ایران متهم به حمایت از حملات ١١ سپتامبر شد.                     http://farsi.iranbriefing.net/?p=28342

دادگاه هاوالیش پرونده‌ای است که از سوی بنیاد هاوالیش (فرجام‌خواهی خانوادگان بازمانده از حادثه ۱۱سپتامبر) پس از هفت سال تحقیق و بررسی‌های قضایی و بین‌المللی روز ۱۷ دسامبر در دادگاه فدرال ایالات‌متحده آمریکا در نیویورک منتهی به صدور رأی شد، «جرج دانیل» قاضی این پرونده رایی صادر نمود که دولت ایران و به طور مشخص نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و وزارت اطلاعات با همکاری چند وزارتخانه دیگر من جمله امور خارجه، دفاع و بهداشت و درمان و فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین بانک‌های تجارت و ملت در حادثه ۱۱ سپتامبر به عنوان حامی عملیات و پشتیبانی عناصر القاعده معرفی شده‌اند.
ما نشان می دهیم که برخی از اسناد و شواهد استفاده شده در دادگاه که در کتاب تیمرمن هم به چاپ رسیده است، جعلی بوده و توسط ذاکری ساخته شده اند. یکی از این اسناد با عنوان “تفنگ در حال دود کردن” (مدرک بدون شک) در کتاب “شمارش معکوش تا بحران” تیمرمن، که در دادگاه هم استفاده شده، بی شک یک مدرک جعلی ساخته شده از مدرک جعلی دیگری است. بعلاوه، ما دیگر اسناد منتشر شده توسط این افراد را تجزیه و تحلیل کرده و ثابت می کنیم که موارد قابل توجهی از مدارک جعلی و دروغ هستند. دلیل اینکه این مدارک جعلی در دادگاه مورد شک قرار نگرفتند این بود که ترجمه انگلیسی مدارک در دادگاه بررسی شدند. در هر صورت، کارشناسانی که این اسناد را تأیید کرده اند، بایستی به خاطر سهل انگاری و یا همکاری در جعل پاسخگو باشند. سازمان سی آی ای هیچ گاه افرادی چون ذاکری و تیمرمن را جدی نگرفت و ذاکری را “جاعل به یاد ماندنی” نامید، به تیمرمن گفت از این داستان ساختگی دوری کند. اما تیمرمن نه تنها از ذاکری دوری نکرد بلکه تا بحال سعی کرده است که از بدنامی او جلوگیری کرده و ایشان را ترفیع کند و تا به امروز رابطه بهتری با ایشان داشته است. تیمرمن در سال ٢٠٠٥ کتابی با عنوان ”شمارش معکوس تا بحران” نوشت که منبع اصلی آن کتاب کسی نبود بجز ذاکری و زمانی یکی از پرفروش ترین کتاب ها بوده است. فراهم کردن اسناد جعلی برای یک دادگاه فدرال، بایستی توسط نهادهای حقوقی به خصوص دادگاه فدرال ایالات متحده، مورد تحقیق و پیگرد قرار بگیرد. ما بر این باوریم که کلیه اسناد ارائه شده در دادگاه بایستی یک بار دیگر توسط یک نهاد مستقل مورد بررسی قرار بگیرند. این گزارش به دفتر قاضی جرج ب دانیل و دیگر نهادهای حقوقی در ایالات متحده در تاریخ نوزدهم آگوست ٢٠١٣ ارسال شده است.شکست اطلاعاتی آمریکا در مورد حملات ١١ سپتامبر موجب شد تا برخی از فرصت طلبان فردی و سیاسی و رسانه ایی از این آب گل آلود ماهی گرفته و به نفع خود سوء استفاده کرده و با سرزنش سیا در جهت ایجاد دوگانگی در جامعه آمریکا و بهره برداری از شرایط ایجاد شده اقدام کنند.  یکی از نمونه‌های در دسترس که چگونه افرادی سودجو و یا مأمور از سوی دولت‌های متخاصم با واردکردن اطلاعات غلط سعی در گمراه کردن دولت‌ها و نهادهای اطلاعاتی غرب داشته‌اند دادگاهی است که درباره ۱۱ سپتامبر در هامبورگ آلمان تشکیل شده است، در آن دادگاه حمیدرضا ذاکری با ارائه اسنادی به عنوان شاهد حضور پیدا کرد، گرچه اظهارات و شهادت‌ها و اسناد ارائه‌شده توسط ذاکری از سوی «قاضی روله » دروغ و جعلی شناخته شد و آن‌ها را غیرقابل‌قبول ارزیابی و ذاکری را دروغ‌گو خطاب کرد؛ همچنین منفعت مالی دلیل دیگری بر بدور انداختن اظهارات ذاکری بوده است.  اما همین اظهارات دروغ بعدها مورد استناد کنت تیمرمن در کتابش قرار گرفت و به اذهان عمومی آمریکا تحویل داده شد.